آنیتاآنیتا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

ماجراهای آنیتا

گزارش عید

امسال اولین عید نوروز من بود. قبلش که حسابی بدو بدو بود ولی از وقتی سال تحویل شد به آرامش رسیدیم . سال تحویل که خیلی خوب بود چون مامان یک سفره رنگ و وارنگ بنام هفت سین چید که من بهش خیلی علاقه داشتم البته به بهم ریختنش  لحظه سال تحویل هم  با مامان و بابا سه تایی نشستیم دورش و مامان بخاطر اینکه امسال من هم هستم خدا رو شکر کرد. بعد از اینکه صدای بوم و بعد آهنگ دی دیری دیری اومد من فهمیدم که سال تحویل شد چون مامان وبابا شروع کردن به خوشحالی کردن وبوسیدن من بعدش هم حسابی بزن برقص کردیم که خیلی خوش گذشت. اینم عکس منه که معلومه چقدر خوشحالم بعدش هم که تا آخر تعطیلات همش مهمونی رفتیم و مهمون اومد و من کلی آدم دیدم که قبلا ندیده بو...
28 فروردين 1393

بدون عنوان

عید همه مبارک امیدوارم سالی پر از سلامتی و شادی برای همه مخصوصا نی نی ها باشه بعدا میام و تعریف می کنم تو عید چه خبرا بوده ...
9 فروردين 1393

بدون عنوان

این چند وقت که نبودم به دلیل این بود که آخر ساله و همه حسابی سرشون شلوغه! اول اینکه دومین مروارید سفیدم در تاریخ 92/12/16 در اومد و من حسابی مخصوصا با این دومی ممه رو گاز می گیرم و جیغ مامان رو در میارم راستی بعد از دندون اولم مامان پروین برام آش دندونی درست کرد تازه به من هم ازش دادند خوردم خیلی خوشمزه بود  اما چون من اون روز خیلی بد اخلاق شده بودم  متاسفانه عکسی ندارم اما همه زحمت کشیده بودند و برام کلی کادو دادند که بعدا عکسشون رو نشون میدم تو این چند روز گذشته با پدیده ای به نام خونه تکونی آشنا شدم  ولی اصلا دوستش نداشتم چون مامان و بابا منو میگذاشتم یک طرفی و میرفتند دنبال کارشون و کسی نبود که با من یازی کنه ...
9 فروردين 1393
1